سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۲۵ ق.ظ
صوفی سرشار
مسعود رضایی بیاره
صوفی سرشار
بیا صـوفی سرشار ، بـزن تار، بزن تار
بـرگیر دف و تــار ، بزن تار ، بزن تـار
گیسوی فــروهشته کنـــار مــــه رخسار
مستانه به رقص آر ، بزن تار، بزن تار
گـاهی به نوای نی و گه نغمهی سیتار
ای دلــبر و دلـدار ، بـزن تار ، بـزن تار
تـا شعله بریـزد ز رگ و آتش سرشار
از جان مـن ای یـار، بزن تار، بزن تـار
از دست مَنـِه ساغـر و پیمانــه نگـهدار
برخیز و دگـر بـار ، بزن تار ، بزن تـار
امشب که فرو ریخته مه بـر سر کُهسار
آن گیسوی زرتار ، بزن تـار، بزن تـار
تـا هست در این بـزم یکی مردم هشیار
پیوسته بـزن تــار ، بزن تار ، بزن تـار
۹۶/۱۱/۲۴