مسعود رضایی بیاره
اقیانوس آرام
تا نـــگاهم محو چشمان سیه فــام تـــو شد
دفتـــر دلـــدادگی پیوسته بــا نـــام تــو شد
صبحگاهان گفت نرگس با شقایقهای سرخ
مست و حیران از نـگاه و نـاز بـادام تــوشد
غـرقه در طـوفان چشمان
سیاهت می شود
هــر کــه دریــادار اقیانـوس آرام تــو شد
دوختیم از بــوی یــاس وبرگ گُل پیراهنی
تا که درخــورد قــد و بــالای انـدام تو شد
مرغ عاشق پیشه دیــدی عاقبت کنج قفس
با همه زیبــا پرستیهــا
سرانجـام تو شد
بین امــواج نــــگاهت دل نیامــد بـاز پس