چهارشنبه, ۷ مهر ۱۴۰۰، ۰۹:۱۷ ق.ظ
رقص برگ
از بـــاده خراب وُ خبر از خواب نداریـم
بر موجـــهی می، بیـم ز گرداب نـداریم
بُــگذار دمی وارهـم از حــــال پـریشان
پـروای سخن بــا دلِ بــی تـاب نــداریـم
آن بـرگ بـه رقص آمـده بر آب روانیم
انــدیشهای از خنـــدهی خیزاب نداریــم
پــائیز بــرو! پنجره مگشای کـه امشب
بی تــابم وُ تـــابِ شبِ مهتاب نـــداریــم
ویــرانه ما عرصهی گردیدن مـاه است
ای اشک نیــا ! طاقت سیلاب نــــداریم
تا چرخ ادب در کف این بی ادبان است
آهنگ خوش و زمزمهی نـاب نـــداریم
مسعود رضایی بیاره