آوای سهره

شعر و ادبیات

آوای سهره

شعر و ادبیات

شعر و ادبیات

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۳۰ ب.ظ

خاکستر

مسعود رضایی بیاره

خاکستر

کــوچه در کوچــه، دست از این دفتر ، بـاد بازیگر ، بر نمی دارد 

هر ورق از من ، مـی برد سویی، دست از این دفتر بر نمـی دارد


خش خش بـــرگ و عــابری تنهــا ، از درختــانم ، برگ می ریزد

بــاد بـــارانی،  مــی رود امــا  ، از نـــگاهـم سر،  بــر نمی دارد


در بَــرِ مغرب ، مـی رود خورشید ، بسترش پیدا ، زرد ، نارنجی

رنگ دلتنگی ، تا افـــق جــاری، چشم از ایــن بستر بـر نمی دارد


جنگل از بـرکه ، نیمه شب پُرسید، موج نا آرام در نگاهت چیست 

موج اشکش گفت ، نیمه شب مهتاب ، دل ز نیلوفر ، بر نمی دارد


کــرد خاکستر ، بی وفــا ما را ، پــا کشید از مـن ، با وفــا یـادش 

شب کـه می آیـــد، تا سحرگاهــان ، سر ز خــاکستر بر نمی دارد 


 بـــاد پائیزی ، کــوچه در کــوچه ، می رود هر سو ، با گل پرپر

می پَـــرد نــالان ، سهره و چشم از ، گلبُــن  پـرپـر بــرنمی دارد

۹۶/۰۳/۰۶

نظرات  (۱)

سلام.شعر قشنگی بود مرسی.خوندم :)
التماس دعا و نماز و روزه هاتون قبول

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی