چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۸، ۱۲:۱۷ ب.ظ
آئین عیاری
صبحگاه است، نشاید کــه سلامی نکنیم
نفسی عـــطر تبُــرک بـــه کلامــی نکنیم
نـــذر اصحاب در میکده از خون رزان
بـــوسه ای چنـــد نثارِ لبِ جــامی نکیم
بین این مردم و این شهر نفسگیر،شبی
بی تـو ای ساغر سرشار دوامی نکنیم
نیست آئین عیاری که در این عهد ملال
اِرز مـی مــی رود وُ عزم قیـــامی نکیم
مــه دهد بوسه به درگاه تو از بام فلک
ما چــرا عزم ره و جـاه و مقامی نکنیم
مسعود رضایی بیاره