سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۰، ۱۱:۲۸ ق.ظ
یک نفس
بـــادِ شبگیری کــه مـی آیــی زِ گیسوی دنا
چیدهای صد بوسه از گیسویِ خوشبوی دنا
لـحظهای آهسته بُـــگذر تـا بــگیرم در بـغل
عـــطر آغــوشی که دارد بــویِ دلجوی دنا
بــاز کــن پیراهنت را تــا ببویــم یک نـفس
یک نفس بــویی که می آیــد ز پهـلوی دنـا
کبک دل پر می زند، سر در حصار سینهام
کو پــری تا پـر گشایم لـحظهای سوی دنــا
با کـــدامین واژه آرایـم غــزل را یک نگاه
نـــازِ آن چشمی که دارد نــازِ آهــوی دنــا
دل نشین آید غزل آنگه که در وصف آورد
بــوسهی مهتــاب را بر طاق ابــروی دنــا
مسعود رضایی بیاره