دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۰۳ ق.ظ
می فروش
مسعود رضایی بیاره
می فروش
دستهای گلهای وحشی روی دوش آوردهای
خـــون گـُــلهای بهـــاری را به جـــوش آوردهای
شال تــــرمه دور گـــردن ، نــرمه نــرمه روی آن
گیسوان را حــلقه حـلقه پشت گـوش آوردهای
عقـــــل را دیـــوانه و هــــوش از سر او بردهای
عشق را در حـــالت مستی به هوش آوردهای
در صــدایت حــــالتی خـــوشتر ز روح آدمیست
حنجـــــره وا کــن کــــه آوای سروش آوردهای
یارب از مینو نــــگاری لالـــــــه روی و دلــفریب
یا پـــــری از شهر قصه تــــرمه پـوش آوردهای
مستـــی چشمــان او را از سحـــرگــــــاه ازل
یا ز تـــاکستان مینو مــــی فـــــروش آوردهای
گیسوان را تــــاب داده ، بــــــر لبانت نوشخند
سهرهی دیــــــوانهات را در خـــروش آوردهای
۹۵/۰۸/۱۷