پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۱۸ ب.ظ
آتش و آب
مسعود رضایی بیاره
آتش و آب
در نگاهت چه هیاهو چه بر انگیختن است
آتش و آب و غــزل را به هم آمیختن است
خُفت فرهـــــاد بـه شیرینی و آرام گـــرفت
بیستون تا به ابــد گــرم فـرو ریختن است
پیچش مـوی تــو و ایــن دل آشفتهی من
شور دیــوانه به دیــوانه در آویختن است
روسری را نـــگشا ، نفـــحه نیفشاند اگـر
بر سر لالــه صبا گــرم فــرو بیختن است
هر کجا مــی گذری شهر به هــم ریختهای
در نگاهت چه هیاهو چه بر انگیختن است
۹۶/۰۵/۰۵