پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۱۶ ق.ظ
بردباری
او بیــاید یـــا نیــــایــد، پیش ساغـر مانــدهام
پــــای ایـــن دیـوانگی تا جـــام آخر مـاندهام
کـــــوزهای پُر بـاده را مانم که در بزم جنون
در کنــــارِ پــای ساقی دست بر سر مــاندهام
ای نسیم کــــوهساری، بُــردبــــاری را ببین
برگریزان است وُ من بر شاخه پرپر ماندهام
می رسیم آیـــا بـه هم! هـان ای کدامین آرزو
ماندهای آن سو و من در سوی دیگر ماندهام
بر سرآمد مهر، آبان را هم آب از سر گذشت
لالـــهی حسرت منــم، در دست آذر مــاندهام
مسعود رضایی بیاره
۹۹/۱۲/۱۴